فصل ششم گلهاي ايران
هر نوع گلي كه در فرانسه و ديگر كشورهاي زيبا و پرنعمت اروپا ميرويد در ايران نيز وجود دارد. امّا مقدار و خصوصيات آن در همه نقاط اين امپراتوري برابر و يكسان نيست. مثلا در نواحي جنوبي كه بيشتر روزهاي سال هوا بسيار گرم است كميّت و كيفيت گلها همانند نواحي معتدل خوب و شكوفان نيست؛ زيرا همچنان كه سرماي شديد رونق و طراوت گلها و نهالها را ميشكند حرارت زياد از شادابي و رونقشان ميكاهد و آنها را ميسوزاند. به همين سبب تنوّع گلهاي هند از گونهگونگي گلهاي ايران بسي كمتر است؛ و گرچه آنجا نيز گلهاي قشنگي دارد اما جلوه و رونق آنها بهقدر گلهاي ايران نيست، و بر اطلاق ميتوان گفت كه رنگ و نگار و شكوه گلهاي ايران بسي افزونتر از جلوه و جذّابيّت گلهاي هند و اروپا ميباشد.
سرزمين هيركاني يكي از مراكز اصلي خاستگاه گل و سبزه است، در آن جنگلهاي انبوهي از درختان مركبات وجود دارد و بيشتر زمينهاي آن از گلهاي ياسمن ساده و پربرگ و انواع گلهايي كه در اروپا هست و گلهايي كه همه كشورهاي آن از داشتن آنها محرومند پوشيده شده است. سراسر سرزمين مازندران كه شرقيترين «1» منطقه كشور ايران است، از ماه سپتامبر تا آوريل، همانند گلزاري پوشيده از انواع گل و فصل رسيدن گونهگون ميوههاست. امّا ماههاي ديگر، هواي اين استان چنان سنگين و خفهكننده ميگردد كه زندگي كردن در آن دشوار است. در ماد و نقاط شمالي خوزستان سراسر ييلاقها پوشيده از لاله، شقايق، لاله صحرايي، گل پنجه
______________________________
(1)- بايد شماليترين باشد.
ص: 728
كلاغ خودرو ميباشد. دشتهاي اطراف اصفهان غالبا پوشيده از گل نسرين و گل عنبر است. در فصل معين هفت هشت گونه گل نرگس، گل يخ، گل زنبق، و همه رنگ بنفشه، گل ميخك ساده، گل ميخك پرپر، گلي كه ما آن را ياسمن اسپانيولي ميناميم و خيلي بوياتر و خوشرنگ و نگارتر از ياسمنهاي اروپايي است در اين منطقه ميرويد. گلهاي خطمي ايران رنگهايي زيبا و دلفريب دارد. ساقه لالههاي اصفهان كوتاه است، و بيش از چهار شست از زمين بالا نميآيد. گلهاي سنبل سفيد و آبي كه ما اياسنت( Hyacinthe )ميناميم، زنبق صحرايي، لالههاي كوچك، بنفشه، گل برف، گل صبر از جمله گلهاي زمستاني ايران است. در بهاران گلهاي خيري زرد و سرخ همه جا را زيبا ميدارد. گلهاي خطمي عنبرين از هر رنگ، گلي كه بسيار زيبا و يكي از جلوههاي شگفتانگيز طبيعت است، و ما نظير آن را در سراسر اروپا نداريم؛ و چون شبيه ميخك است ايرانيان آن را گل ميخك مينامند از ديگر گلهاي قشنگ ايران است، در عالم طبيعت زيباتر و پرجلوهتر از گل ميخك چيزي نميتوان يافت. هر ساقه باريك اين گل بديع و سحرانگيز سي گل كوچك دارد كه به صورتي شگفتانگيز دايرهسان كنار هم قرار گرفتهاند و سطح آنها از بزرگي يك اكو بيشتر نيست.
گل سرخ در سراسر ايران بسيار زياد است، و جز از رنگ طبيعي به رنگهاي سپيد، زرد، سرخ، و سرخ آتشين كه ما گل اسپاني ميناميم و دو رنگ وجود دارد.
يك روي گلهاي دو رنگ سرخ، و روي ديگرشان سپيد يا زرد است؛ و من برخي درختان گل ديدهام كه بر يك شاخه آنها سه رنگ گل زرد، زرد مايل به سفيد، و زرد آميخته به سرخ بود.
ايرانيان در بهاران خاصه هنگام عيد ملي و باستاني نوروز كوزههاي پوشيده از سبزه درست ميكنند كه مشاهده آن چشم را نيرو و دل را نشاط ميبخشد؛ و با اين كوزهها خانه خود را ميآرايند. براي اين كار مقداري تخم شاهي را با قدري خاك مخلوط و خيس ميكنند و به سراسر كوزه ميمالند. سپس روي آن را با پارچههاي كاملا خيس ميپوشانند و كوزه را پراز آب ميكنند. پس از چند روز بذر شاهي بر اثر رطوبت سبز، و سراسر روي كوزه پراز سبزه شاهي ميشود. در اوايل بهار منظره درختان پراز شكوفه و گل هلو و بادام و زردآلو به راستي زيبا و دلانگيز و سكرآفرين ميباشد.
ص: 729
ميان گلهايي كه در حوالي اصفهان ميرويد از گلي به نام سنبل ياد كردم.
در اين باره بايد بگويم پيترو دولاواله ضمن بيان مشاهدات خود از ريشه گياهي سخن به ميان آورده كه آن ريشه خوشبوست؛ و افزوده كه ايرانيان آن را سنبل ختايي يا تاتاري ميگويند، و در اينباره شرح بيشتري نداده است. هنگامي به اروپا برگشتم كساني از من درخواست كردند در اين موضوع توضيحي بدهم. به اعتقاد من اين گياه كه ريشه معطّر دارد چيزي جز اسپيكاناردي( SPica Nardi )مذكور در انجيل چيزي نيست. و همان است كه به زبان فرانسوي ناردپي( Nard d ,pi )ميگويند.
سنبل در زبان تازي به معني خوشه است، و اخترگران عرب آن صورت فلكي را كه ما ويرژ( Vierge )ميخوانيم به سبب اين كه شباهتي به يك خوشه گندم دارد سنبله ميگويند؛ امّا من در ايران از هيچكس نشنيدهام كه چنين ريشه معطّري در سراسر اين سرزمين در وجود آيد؛ و ميتوانم به جرأت بگويم پيترو دولاواله در اين مورد چون بسيار موارد ديگر اشتباه كرده و به راه خطا رفته است. من به تحقيق دريافتهام كه در ايران و عثماني لفظ ختايي و تاتاري را براي بيان نفيس بودن و كمياب بودن و گرانبها بودن چيزي به كار ميبرند، و نظر بدين ندارند كه آن چيز از ختا يا تاتار آمده است. چنان كه زربفت و نيزي را زربفت ختايي ميگويند، و مرادشان توضيح نفاست آنست.
شايد در ذهن بعض كسان چنين خطور كند با توصيف و تعريفي كه من از گلهاي ايران كردم اين سرزمين پراز گلستان و بوستان است و زيباترين و فرحناكترين گلزارها در اين امپراتوري وجود دارد. امّا چنين نيست؛ و من اصولا بر اين باورم كه طبيعت هرجا مساعد و سازگار افتاده هنر و فن در آن سرزمين ناشناخته و متوقّف مانده است. و اگر مأذون باشم ميتوانم بگويم آنجا كه طبيعت باغباني ماهر و بدايعآفرين است صنعت و فن زمينگير و ناتوان است. از اينرو گلزارها و بوستانهاي ايران محدود و منحصر به باغهايي است كه خيابانهايي آنها را به قطعاتي تقسيم كرده، بر دو سوي آن خيابانها درختان چنار غرس شده است، و حوضهايي متناسب با كوچكي يا بزرگي باغ در آن ساخته شده، فواصل ميان قطعات باغ مستور از انواع درختان ميوه و اقسام گل است، و هرچند نظم و آرايشي درست ندارند نشان سرسبزي و خرّمي باغ به شمار ميآيند.
ايرانيان از طرحها و نقشههايي كه ما اروپاييان براي تزيين و آرايش باغهاي
ص: 730
خود به كار ميبريم، از قبيل احداث خيابانهاي پيچدرپيچ زيبا و ايجاد تپّههاي پرگل، و گلخانه و قطعات متنوع و جور به جوري كه در هريك آنها به طرز و سليقه خاصّي گلكاري شده آگاهي دارند، و يكي از جهات عدم علاقه آنها به اين مسائل آنست كه قصد ندارند همانند ما در باغ گردش كنند، و از ابداعاتي كه در آرايش آنها به كار بردهايم بهرهور گردند؛ بلكه غايت هدفشان از ايجاد باغ اينست كه از بدو ورود بدان در جايي بنشينند، صحبت كنند، و تا هنگام بيرون شدن از باغ از جا برنخيزند